هچل هفت

محمدی

هچل هفت

محمدی

داش اکل

داش آکل 

       

        صادق هدایت 

  

 همة اهل شیراز میدانستند که داش آکل و کاکا رستم سایة یکدیگر را با تیر میزدند . یکروز داش آکل روی. قفس کرکی که رویش شلة سرخ کشیده. ناگاه کاکارستم از در درآمد ، نگاه. بعد رو کرد به:

سکوی قهوه خانة دو میل چندک زده بود ، همانجا که پا توغ قدیمیش بود

بود ، پهلویش گذاشته بود و با سرانگشتش یخ را دور کاسة آبی میگردانید

تحقیر آمیزی باو انداخت و همینطور که دستش بر شالش بود رفت روی سکوی مقابل نشست

شاکرد قهوه چی و گفت

ادامه مطلب ...